دجیلغتنامه دهخدادجی . [ دُ ج َی ی ] (ع اِ) در بیت ذیل از منوچهری این کلمه بدین صورت آمده است آیا مراد مرخم دجیل مصغر دجله است ؟ : ای سیدی که با دو کف درفشان توباشد خلیج رومی ان
دجیلغتنامه دهخدادجی . [ دُ جا ] (ع اِ) تاریکی . تاریکی شب . (غیاث ). ظلمت : گاهی ز صنع ماشطه بر روی خوب روزگلگونه ٔ شفق کند و سرمه ٔ دجی . سعدی .- بدر دجی ؛ پرماه تاریکی : ذره
دجیللغتنامه دهخدادجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) (یوم ...)، للحجاج . علی اهل العراق . از وقایع و جنگهای حجاج بن یوسف ثقفی است با مردم عراق . (مجمع الامثال میدانی ).
دجیللغتنامه دهخدادجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) رودی که از زردکوه بختیاری و بگفته ٔ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان
دجیهلغتنامه دهخدادجیه . [ دُ ی َ ] (ع اِ) کازه ٔ صیاد. (منتهی الارب ). کمینگاه شکارگر. خانه ٔ صیاد. (مهذب الاسماء). || تاریکی . (منتهی الارب ). تاریکی شب . || از کمان باندازه ٔ
دجیللغتنامه دهخدادجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) (یوم ...)، للحجاج . علی اهل العراق . از وقایع و جنگهای حجاج بن یوسف ثقفی است با مردم عراق . (مجمع الامثال میدانی ).
دجیللغتنامه دهخدادجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) رودی که از زردکوه بختیاری و بگفته ٔ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان