دجاجهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) مرغ خانگی.۲. گروهۀ ریسمان.۳. عیال.۴. (نجوم) [قدیمی] یکی از صورتهای فلکی شمالی که از باشکوهترین صور فلکی است؛ ماکیان؛ صلیب شمالی.
دجاجهCygnus, Cyg, Swanواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی بارزی در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل قویی درحالپرواز تصور میشود
دجاجةدیکشنری عربی به فارسیجوجه مرغ , پرنده کوچک , بچه , مردجوان , ناازموده , ترسو , کمرو , مرغ , ماکيان , مرغ خانگي
دجاجةلغتنامه دهخدادجاجة. [ دَ ج َ ] (ع اِ) یکی دجاج . یک ماکیان . مرغ . یک مرغ خانگی . یک ماکیان یا خروس و تاء در آخر این لفظ علامت تأنیث نیست بلکه برای وحدتست . (آنندراج ). ماک
دجاجةلغتنامه دهخدادجاجة. [ دُ ج َ ] (اِخ ) (الَ ...) در جنوب صورت شلیاق . و ستاره ٔروشن آن ذنب الدجاجة است نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ شمالی و آن را برصورت ماکیانی توهم کرد