دبنلغتنامه دهخدادبن . [ دِ ] (اِ) سریشم . (ناظم الاطباء).اما می نماید که محرف دبق باشد. رجوع به دبق باشد.
ضبنلغتنامه دهخداضبن . [ ض َ ] (ع اِ) آب اندک که بس نباشد. (منتهی الارب ). آب شکافته و روان شده که در او زیادتی نباشد. (منتخب اللغات ).
دبادبیینلغتنامه دهخدادبادبیین . [ دُ دُ ب َی ْ ی َ ] (ع اِ) جاء بدبادبیین و بدبادبی ؛ آورد مال بسیار، یعنی چون مور و ملخ در کثرت . (منتهی الارب ).