دبیر دومsecond secretaryواژههای مصوب فرهنگستانرتبة دیپلماتی بلافاصله بالاتر از دبیر سوم و پایینتر از دبیر اول
دبیر اولfirst secretaryواژههای مصوب فرهنگستانرتبة دیپلماتی بلافاصله بالاتر از دبیر دوم و پایینتر از رایزن سوم
دبیر سومthird secretaryواژههای مصوب فرهنگستانرتبة دیپلماتی بلافاصله بالاتر از وابسته و پایینتر از دبیر دوم
دبیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، نویسنده، ناسخ، محرر، تحریرکننده، مورخ، ادیب، نویسندۀ نامه خطاط، خوشنویس موبد معلم، آموزگار کارمند سیاسی، دبیراول، د
دبیرلغتنامه دهخدادبیر. [ دَ ] (ص ، اِ) نویسنده . (برهان ) (از جهانگیری ) (صحاح الفرس ) (اوبهی ). منشی . (برهان ) (جهانگیری ). پناغ . (سروری ). بناغ . (دهار). کاتب . (مهذب الاسما
فرستادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رسول، پیامبر، مرسل، فرستادۀ ویژه، پیک، منادی، مأمور دیپلمات، سفیر، مقدمالسفرا، کنسول، شارژدافر، آتاشه، رایزن کارمندسیاسی، دبیر اول، دب