دای کیولغتنامه دهخدادای کیو. [ ] (اِخ ) (بمعنی ممالک عظیم ) نامی که بزبان مغولی به دو ولایت قراچانک و چغان چانک دهند و بزبان هندی قندو و بزبان فارسی قندهار نامند و حدود آن منتهی اس
دایگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی دیوار سازی ، دیوار کشی ، حصار کشی با آجر و گِل ، ته پی کنی ساختمان
دأیلغتنامه دهخدادأی . [ دَءْی ْ ] (ع اِ) دَئی . دِئی . دَءْی . مهره های پشت . || میان دو شانه ٔ ستور. || غضروفهای سینه ٔ ستور یا ضلوعش در محل تلاقیشان و محل تلاقی پهلو. ج ، دا
دأیلغتنامه دهخدادأی . [ دَءْی ْ ] (ع مص ) فریفتن . (تاج المصادر بیهقی ). دأو. فریب کردن . (منتهی الارب ).
دایلغتنامه دهخدادای . (اِ) هر چینه و رده و مرتبه را گویند از دیوار گلی . هر رده ٔ چینه و مهره ٔ دیوار گلی . داو. (برهان ). چینه ، یعنی مرتبه ای از مراتب دیواری که از گل سازند.
nodدیکشنری انگلیسی به فارسیگره زدن، تکان سر، تکان دادن سر بعلامت توافق، با سر اشاره کردن، سرتکان دادن
الجزایرلغتنامه دهخداالجزایر. [اَ ج َ ی ِ ] (اِخ ) کشوری است در شمال غربی آفریقا، مساحت آن در حدود سه ملیون هزارگز مربع و سکنه ٔ آن 8931000 تن است که از آن یک میلیون غیر مسلمان و از
کارگرانلغتنامه دهخداکارگران . [ گ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. 13500گزی جنوب خاوری خدا آفرین 220هزارگزی شوسه ٔ اهر - کلیبر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی
کیوی بالالغتنامه دهخداکیوی بالا. [ کی وی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوی است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است و 525 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
پیرهادیانلغتنامه دهخداپیرهادیان . (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری خداآفرین و 13/5 هزارگزی شوسه ٔ اهربه کلیبر. کوهستانی ، گرمسیر،
کلارلغتنامه دهخداکلار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوی است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 159 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).