دانه دانه شدنلغتنامه دهخدادانه دانه شدن . [ ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دانه ها از یکدیگر جدا شدن . || به دانه ها و تاها و اعداد واحد تجزیه شدن . متفرق شدن به اعداد واحد. یکی
دانهلغتنامه دهخدادانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم
grainsدیکشنری انگلیسی به فارسیدانه ها، دانه، غله، حبوبات، ذره، جو، دان، رگه، مشرب، حبه، خرده، چنگال، رنگ، شاخه، تفاله حبوبات، حب، حالت، یک گندم معادل 0/0648 گرم، دانه دانه کردن، جوانه زدن، د
دان دان شدنلغتنامه دهخدادان دان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دانه بستن عسل و شیره ٔ انگور و همچنین هندوانه های از جنس خوب که نیک رسیده باشند. پاشان و پراکنده شدن و مانند دانه شدن شیره و
grainingدیکشنری انگلیسی به فارسیزرشکی، دانه دانه کردن، جوانه زدن، دانه زدن، تراشیدن، پشمکندن، متبلور شدن