دانشگویش اصفهانی تکیه ای: elm طاری: elm / sevâd / dâneš طامه ای: elm / dâneš طرقی: elm کشه ای: elm نطنزی: elm / dâneš
دانشدیکشنری فارسی به انگلیسیacquaintance, erudition, familiarity, information, knowledge, learning, light, logy _, lore, science, sophy _, wisdom
ستیزیدنلغتنامه دهخداستیزیدن . [ س ِ دَ ] (مص )جنگ و خصومت و پیکار نمودن . (آنندراج ) : که نادان ز دانش گریزد همی بنادانی اندر ستیزد همی . فردوسی .ابر از فزع باد چو از گوشه بخیزدبا
پنجه زدنلغتنامه دهخداپنجه زدن . [ پ َ ج َ/ ج ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) پنجه انداختن برای زورآزمائی . || ستیزه کردن . نزاع کردن : پس از پنجاه چله در چهل سال مزن پنجه درین حرف ورق مال . نظ
خورد و خوابلغتنامه دهخداخورد و خواب . [ خوَرْ / خُرْ دُ خوا / خا ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خور و خواب . عمل خوردن و خوابیدن : شه آن به بر دانش آرد شتاب نباید که بفْریبدش خورد و خواب .
اتسزلغتنامه دهخدااتسز. [ اَ س ِ ] (اِخ ) قطب الدین . رجوع به اتسز خوارزمشاه شود. مؤلف حبیب السیر آرد: اتسزبن قطب الدین محمد. ملک اتسز پادشاهی بود فاضل و خوش طبع و بوفور علم و د
وفقلغتنامه دهخداوفق . [ وَ ] (ع مص ) موافق یافتن کار خود را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سازوار آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). موافق و سازوار یافتن کار خود را. (