26 فرهنگ

3640 مدخل


ترجمه مقاله

دانشمند

dānešmand

۱. دارای علم‌ودانش در یک رشتۀ علمی؛ عالِم.
۲. [قدیمی] فقیه.

حبر، حبل، حکیم، خردمند، دانا، دانشور، عارف، عالم، علامه، فاضل، فرجاد، فرهیخته، فقیه، لبیب، متبحر، محقق، مطلع ≠ ناپارسا

authority, erudite, literate, learned, lettered, man of letters, pundit, savant, scholar, well-informed, wise