دانستگویش اصفهانی تکیه ای: bešzunâ طاری: zunâyeš طامه ای: zunâye طرقی: zânâyeš کشه ای: zânâyeš نطنزی: zonâseš
دانستلغتنامه دهخدادانست . [ ن ِ ] (مص مرخم ) مصدر مرخم از دانستن . علم . ذهن . اطلاع . آگاهی . نبال . نبالة. اذن .(منتهی الارب ). دانش و معرف . (ناظم الاطباء) : موسی علیه السلام
دانستگویش خلخالاَسکِستانی: bəzânəstəš دِروی: bə.zân.əs.əš شالی: bəzânəsəš کَجَلی: bo.zân.əst.eš کَرنَقی: bəzânəsəšə کَرینی: bəzânəsəšə کُلوری: be.zân.əš.əš گیلَوانی: bəzânəsəš
دانستگویش کرمانشاهکلهری: zânes گورانی: zânes سنجابی: zânes کولیایی: azânes زنگنهای: zânes جلالوندی: zânest زولهای: zânest کاکاوندی: zânest هوزمانوندی: zânest
دانستنگویش اصفهانی تکیه ای: bezuni طاری: zunây(mun) طامه ای: zunâstan طرقی: zânâymun کشه ای: zânâymun نطنزی: ---------
دانستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آگاهبودن، آگاهیداشتن، ، درجریانبودن، شناختن، فهمیدن، مطلعبودن، واقفبودن، ۲. آموختن، درک کردن، مطلعشدن، یادگرفتن
عَلِمَفرهنگ واژگان قرآندانست(علم به معناي احتمال صد در صد است ، بطوري که حتي يک در صد هم احتمال خلاف آن داده نميشود . )
عَلِمَتْفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
عَلِمَتِفرهنگ واژگان قرآندانست (در اصل "عَلِمَتْ "بوده که در عباراتي نظير"عَلِمَتِ ﭐلْجِنَّ"چون به ساکن رسيده حرکت گرفته است)
دانستگیلغتنامه دهخدادانستگی . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی دانسته . کیفیت دانسته . خبر. (منتهی الارب ). علم و معرفت و دانش .(ناظم الاطباء). دانست . دانش و دانائی . (آنند
دانستنلغتنامه دهخدادانستن . [ ن ِ ت َ ] (مص ) دانائی حاصل کردن . (از ناظم الاطباء). دانش . علم . (تاج المصادر بیهقی ). فقه . شعر. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). علم پیدا کردن . ت