داننده؛ آگاه؛ عالم: ◻︎ توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد / ز دانش دل پیر برنا بُوَد (فردوسی: ۱/۴)، ◻︎ چو دانا تو را دشمن جان بُوَد / بِه از دوستمردی که نادان بُوَد (فردوسی: ۷/۱۸۰).
حبر، خردمند، دانشمند، عالم، فاضل، فرهیخته، محقق، ملا ≠ نادان
knower, knowing, intelligent, sage, savvy, knowledgeable, learned, sagacious, savant, wise