داش بلاغ کندیلغتنامه دهخداداش بلاغ کندی . [ ب ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 35هزارگزی جنوب باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه گرمی به اردبیل . کوهستا
داش بلاغلغتنامه دهخداداش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 2 هزارگزی ارابه رو بستان آباد به میانه و3 هزارگ
داش بلاغلغتنامه دهخداداش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 39هزارگزی جنوب خاوری قروه . سر راه شوسه ٔ همدان به قروه . کوهستانی . سردسیر
داش بلاغلغتنامه دهخداداش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 27هزارگزی جنوب شهر خیاو و 17هزارگزی شوسه ٔ خیاو به اردبیل . جلگه
داش بلاغلغتنامه دهخداداش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 6هزارگزی شمال باختری گرمی در مسیر شوسه ٔ گرمی به بیله سوار. کوهستانی گرمسیر و
داش بلاغلغتنامه دهخداداش بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 16هزارگزی باختری گرمی در مسیر شوسه اردبیل به گرمی . جلگه گرمسیر و دارای 108 تن
چالدرانلغتنامه دهخداچالدران . [ دِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های دوگانه بخش سیه چشمه شهرستان ماکو در حومه ٔ بخش ، که از شمال به دهستان قلعه ٔ دره سی و آواچیق و از جنوب به دهستان س
ابوتماملغتنامه دهخداابوتمام . [ اَ ت َم ْ ما ] (اِخ ) حبیب بن اوس بن حارث بن قیس ابوالقاسم حسن بن بشربن یحیی آمدی . در کتاب الموازنة بین الطائیین آید که بیشتر مردم برآنند که پدر اب
صاحب بن عبادلغتنامه دهخداصاحب بن عباد. [ ح ِ ب ِب ْ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) نام وی اسماعیل ، مکنی به ابی القاسم و ملقب به صاحب و کافی الکفاة. ابن خلکان گوید: او نخستین کس است از وزراء که
قاسم لورقیلغتنامه دهخداقاسم لورقی . [س ِ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن موفق لورقی ، ملقب به علم الدین و مکنی به ابومحمد. به سال 575 هَ . ق . تولد یافت و به سال 661 وفات کرد. پیشوای علوم و اد
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کندی زیدبن حسن بن سعید بغدادی مقری نحوی . نامه ٔ دانشوران در ترجمه ٔ احوال او آرد: کنیتش ابوالیمن و از بزرگان علمای ادب و نحو است