داش آلتیلغتنامه دهخداداش آلتی . (اِخ ) دهی از دهستان آجر لوبخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 59هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 12 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . دره معت
داش آلتیلغتنامه دهخداداش آلتی . (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 35هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 4هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه . کوهستانی
داش آلتولغتنامه دهخداداش آلتو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان دارای 15 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
داش آلوجهلغتنامه دهخداداش آلوجه . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 20هزارگزی شمال خاوری سقز. کنار رودخانه سقز. کوهستانی و سردسیر، دارای
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «
مشک چوپانلغتنامه دهخدامشک چوپان . [ م ُ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است علفی و یکساله ، از تیره ٔ اسفناجیان دارای ساقه و شاخه های راست به ارتفاع 25 تا 60 سانتیمتر که در نواح
کورهلغتنامه دهخداکوره . [ رَ / رِ ] (اِ) آتشگاه آهنگری و مسگری . (برهان ). به معنی آتشدان زرگر و آهنگر و امثال آنها. (آنندراج ).آتشگاه آهنگری و مسگری و زرگری و جز آن . (ناظم الا
فتوتلغتنامه دهخدافتوت . [ ف ُ ت ُوْ وَ ] (ع اِمص ) جوانی . (زمخشری ) (اقرب الموارد). سیبویه گوید: در جمع و مصدر این ریشه یاء به واو بدل شود، و این ابدال کم نظیری است . (از اقرب
داغلغتنامه دهخداداغ . (ص ، اِ) نشان . (برهان ). علامت و نشان چیزی . سمة. (منتهی الارب ) (دهار). وسم . کدمة. دماع . (منتهی الارب ). نشان چیزی بر چیزی . چنانکه در حوض یا آب انبار