داش دگمهلغتنامه دهخداداش دگمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ترکی ، ص مرکب ) (مرکب از داش ، تاش به معنی ، سنگ و دگمه ، کوفت ) به معنی کوفته بسنگ یا سنگ کوفته . و در تداول به معنی سخت محکم ، که
داش آلتولغتنامه دهخداداش آلتو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان دارای 15 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
داش فیشللغتنامه دهخداداش فیشل . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمه شهرستان ماکو. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8هزارگزی شمال خاوری ارابه رو آغ داش . ک
داش مشتیلغتنامه دهخداداش مشتی . [ م َ ] (اِ مرکب ) (مخفف داداش مشهدی ) در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون : حمیت ، شجاعت ، زورگویی ، تفوق طلبی ، جوانمردی ، لوطی گر