داریکهلغتنامه دهخداداریکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) قسمت بالای دارها (درخت ها) که تیر از آن کنند. در همدان مصطلح است ، و در کرج و طهران ، شلاقی نامند.
دَارِکُمْفرهنگ واژگان قرآنمحل سکونتتان (درجمله "تَمَتَّعُواْ فِي دَارِکُمْ " منظور شهري است که قوم ثمود در آن سکونت داشتند و اگر شهر در اينجا دار ( خانه )ناميده شده ، بدين مناسبت بوده که
داریکهلغتنامه دهخداداریکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) قسمت بالای دارها (درخت ها) که تیر از آن کنند. در همدان مصطلح است ، و در کرج و طهران ، شلاقی نامند.
شغللغتنامه دهخداشغل . [ ش ُ ] (ع اِ) کار. ضد فراغ . سرگرمی . (یادداشت مؤلف ). آنچه مایه ٔ مشغولیت باشد. کارهای نامنظم روزانه ٔ مربوط به نیازمندیهای زندگی : همی بایَدْت رفت و ر