دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از ا
لبلغتنامه دهخدالب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گ
کوته گردنلغتنامه دهخداکوته گردن . [ ت َه ْ گ َ دَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای گردن کوتاهی باشد. (از اشتینگاس ) (ناظم الاطباء). رجوع به کوتاه گردن شود. || حیله باز و مکار و بدعمل و بدکردار
مارلغتنامه دهخدامار. (اِ) معروف است که به زبان عربی حیه گویند. (برهان ). حیه . (ترجمان القرآن ). حیوانی دراز و خزنده و بی دست و پای که به تازی حیه گویند. ج ، ماران . (ناظم الاط
مرغ بارانیلغتنامه دهخدامرغ بارانی . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پرنده ای است از راسته ٔ پابلندان دارای جثه ای متوسط و گردن و منقاری کوتاه و سری قوی بالهایش نوک تیزو پاهایش به
مرغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جانوری از خانوادۀ ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش پرورش مییابد؛ مرغ خانگی.۲. پرنده. مرغ استخوانخوار:۱. عقاب شکاری.۲. هما. مرغ انجیرخوار: (زیستشناسی