پیره سرلغتنامه دهخداپیره سر. [ رَ / رِ س َ ] (ص مرکب ) پیرسر. صاحب موی سفید. دارای موی کافورگون . سالخورده : یکی پیره سر بود هیشوی نام جوان مرد و بیدار و با فرّ و کام . فردوسی .پدر
دولغتنامه دهخدادو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین .
غریرلغتنامه دهخداغریر. [ غ ُ رَی ْ ] (ع اِ) جانوری است بین سگ و گربه ، پاهایش کوتاه و به رنگ خاکستری . در امثال عرب گفته اند: «اسمن من غریر» جانوری است از نوع راسو (ابن عرس ) فک
ادمهلغتنامه دهخداادمه . [ اَ دَ م َ ] (ع اِ) روگاه قوم وپیشوای آنان . (منتهی الارب ). اِدام . اَدْم . || خویشی . || وسیله . (منتهی الارب ). || جانب درونی پوست که ملصق بگوشت است