دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از ا
الکتریسیتهلغتنامه دهخداالکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای
فسالغتنامه دهخدافسا. [ ف َ ] (اِخ ) شهری است که مرکز شهرستان فسا و از قدیمترین شهرهای ایران است . بنای آن در زمان ساسانیان نهاده شده و اکنون تمام شهرستان دارای 170هزار تن سکنه
میامیلغتنامه دهخدامیامی . [ م َ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش میامی شهرستان شاهرود و مختصات آن به شرح زیر است :طول 55 درجه و 40 دقیقه ، عرض 36 درجه و 25 دقیقه . این قصبه در 60هزا
هزارجریبلغتنامه دهخداهزارجریب . [ هََ ج َ ] (اِخ ) ناحیه ای است کوهستانی در مازندران که از مشرق به شاهکوه ، از مغرب به ساری و سوادکوه و از جنوب به سمنان و از شمال به اشرف محدود است
بیرانوندلغتنامه دهخدابیرانوند. [ ب َ ن َ وَ ] (اِخ ) یکی از ایلات کرد ایران از طوایف ایل پیشکوه است و تقریباً ده هزار خانوار و 60000تن سکنه دارد. دارای دو قسمت است بیرانوند یاراحمد