نظریۀ قیمتگذاری داراییasset pricing theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که به تبیین قیمت داراییهای مالی در دنیایی نامطمئن میپردازد
corporateدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی، یکی شده، دارای شخصیت حقوقی، بصورت شرکت درامده
incorporateدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، ثبت کردن، بهم پیوستن، امیختن، غیر جسمانی
incorporatedدیکشنری انگلیسی به فارسیگنجانده شده است، ترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، ثبت کردن، بهم پیوستن، امیختن
incorporatesدیکشنری انگلیسی به فارسیشامل می شود، ترکیب کردن، یکی کردن، جا دادن، متحد کردن، داخل کردن، دارای شخصیت حقوقی کردن، ثبت کردن، بهم پیوستن، امیختن
مساهمدیکشنری عربی به فارسیيکي کردن , بهم پيوستن , متحد کردن , داخل کردن , جادادن , داراي شخصيت حقوقي کردن , ثبت کردن(در دفتر ثبت شرکتها) , اميختن , ترکيب کردن , معنوي , غير جسماني
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.