نظریۀ قیمتگذاری داراییasset pricing theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که به تبیین قیمت داراییهای مالی در دنیایی نامطمئن میپردازد
شش ضلعیلغتنامه دهخداشش ضلعی . [ ش َ / ش ِ ض ِ ] (ص نسبی ، اِمرکب ) هر چیزی که دارای شش پهلو باشد. || (اصطلاح هندسه ) کثیرالاضلاعی که دارای شش پهلو باشد. کثیرالاضلاع مسدس . شش پهلو. رجوع به ماده ٔ شش پهلو شود.
ذوستة اضلاعلغتنامه دهخداذوستة اضلاع . [ س ِت ْ ت َ ت َ اَ ] (ع ص مرکب اِ مرکب ) خداوند شش بر. دارای شش پهلو. صاحب شش ضلع . کثیرالاضلاع شش ضلعی .
شش پرفرهنگ فارسی معین( ~ . پَ) (اِمر.) 1 - نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد. 2 - چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد که به وسیلة خطوط به شش قسمت شده و بر آن میخ های درشت کوبیده باشند.
چارپهلوفرهنگ فارسی عمید۱. شکم بزرگ و پر.۲. [مجاز] تنومند؛ فربه: ◻︎ زود در گل مینشیند کشتی سنگینرکاب / چارپهلو میکنی تن را ز آب و نان چرا (صائب: ۲۱).۳. (ریاضی) چهارضلعی.۴. (صفت) ویژگی چیزی که دارای چهار پهلو باشد.⟨ چارپهلو شدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] چاق شدن.⟨ چارپهلو کردن: (مصد
ذوسبعة اضلاعلغتنامه دهخداذوسبعة اضلاع . [ س َ ع َ ت َ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب هفت ضلع. خداوند هفت بر، دارای هفت پهلو. کثیرالاضلاع هفت ضلعی . || در مفردات قانون ابوعلی چ تهران ص 204 آمده است : لسان الحمل جنسان صغیر و کبیر قال دیسقوریدوس انّه یسمی کثیرالاضلاع و
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.
دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از این واژه استفاده می کنند.