دارالمعلمینلغتنامه دهخدادارالمعلمین . [ رُل ْ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) دانشسرا. جایی که معلم در آن تربیت کنند.
دارالحکیملغتنامه دهخدادارالحکیم . [ رُل ْ ح َ ] (اِخ ) محله ای است در کوفه منسوب به حکیم بن سعدبن ورالبکائی از خاندان بنی بکاء. (معجم البلدان ).
دارالتعلیملغتنامه دهخدادارالتعلیم . [ رُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آموزشگاه . هر جا که در آن دانش بیآموزند.
دارالعلملغتنامه دهخدادارالعلم . [ رُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) آموزشگاه .|| لقب شهرهایی که در آنها حوزه علمیه بوده است مانند قم ، نجف ، اصفهان و...
دارالعیارلغتنامه دهخدادارالعیار. [ رُل ْ ع ِ] (ع اِ مرکب ) جایی که در آن مبصران و نقادان از سیم و زر چاشنی گیرند و سره را از ناسره تمییز کنند. (غیاث ). و آن زیر نظر محتسب بوده است .
مقاصیرلغتنامه دهخدامقاصیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقصَر و مَقصِر و مقَصَرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مقصر و مقصرة شود. || مقاصیر الطرق ؛ کرانه ٔ راهها و نواحی آنها. (نا
دارالمعلمینلغتنامه دهخدادارالمعلمین . [ رُل ْ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) دانشسرا. جایی که معلم در آن تربیت کنند.
دارالحکیملغتنامه دهخدادارالحکیم . [ رُل ْ ح َ ] (اِخ ) محله ای است در کوفه منسوب به حکیم بن سعدبن ورالبکائی از خاندان بنی بکاء. (معجم البلدان ).
دارالتعلیملغتنامه دهخدادارالتعلیم . [ رُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) آموزشگاه . هر جا که در آن دانش بیآموزند.
دارالعلملغتنامه دهخدادارالعلم . [ رُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) آموزشگاه .|| لقب شهرهایی که در آنها حوزه علمیه بوده است مانند قم ، نجف ، اصفهان و...