دادورلغتنامه دهخدادادور. [ دادْ وَ ] (ص مرکب ) عادل . دادرس . دادگر : حق بمن گفته است هان ای دادورمشنو از خصمی تو بی خصم دگر. مولوی .|| (اِخ ) نام خدای تعالی .
دادورزلغتنامه دهخدادادورز. [ دادْ وَ ] (نف مرکب ) که عدل ورزد. که داد کند. دادگر. دادور : دو پرورده ٔ شاه بدخواه سوزیکی دادورز و یکی دین فروز. اسدی .دستور دادگستر سلطان دادورزمسعو
دادورزلغتنامه دهخدادادورز. [ دادْ وَ ] (نف مرکب ) که عدل ورزد. که داد کند. دادگر. دادور : دو پرورده ٔ شاه بدخواه سوزیکی دادورز و یکی دین فروز. اسدی .دستور دادگستر سلطان دادورزمسعو