داجلغتنامه دهخداداج . (ع ص ) تاریکی شب . (برهان ). سیاهی شب . (شرفنامه ٔ). شب تاریک . (برهان ). شب بسیارتاریک . داجی . تاریک (دهار). شب سخت سیاه از تاریکی . سیاه از تاریکی . شب
داجلغتنامه دهخداداج . [ جِن ْ ] (ع ص ) عیش ٌ داج ، عیش ٌ رغید. (اقرب الموارد). یقال انه لفی عیش داج کأنه یُراد به الخفض و الدعة. (منتهی الارب ). داجی . (اقرب الموارد).
داجلغتنامه دهخداداج . [ داج ج ] (ع ص ، اِ) صاحب اقرب الموارد گوید: الداج فی الاصل اسم فاعل ثم استعمله العرب للجمع کما استعملو الحاج . خر و اشتر بکرایه دهنده . (منتهی الارب ).مک
دعجلغتنامه دهخدادعج . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ أدعج و دَعجاء. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ادعج و دعجاء شود.
دعجلغتنامه دهخدادعج . [دَ ع َ ] (ع مص ) نیک سیاه شدن سیاهی چشم در فراخی آن ، یا نیک سیاه شدن سیاهی چشم در نیک سپیدی آن . (از منتهی الارب ). سخت سیاه شدن چشم همراه فراخی آن ، و
دأجلغتنامه دهخدادأج . [ دَ ] (ع مص ) سخت به دم درکشیدن آب را. || اندک اندک خوردن . (از لغات اضدادست ). (آنندراج ). || ذبح کردن . || پاره کردن مشک و دمیدن در وی . (آنندراج ).
داجیلغتنامه دهخداداجی . (ع ص ، اِ) داج . تاریک . داجیة. || عیش خفیض . (از اقرب الموارد). عیش پست و دون . (ناظم الاطباء). داجیة.
داجةلغتنامه دهخداداجة.[ ج َ / داج ْ ج َ ] (ع اِ) پس روان لشکر. (منتهی الارب ). تُباع عسکر. (از اقرب الموارد). || چیز اندک و حقیر از حاجت ، یا حاجة. داجة از اتباع است و منه الحدی
داجنةلغتنامه دهخداداجنة. [ ج ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث داجن . || باران نیکوبارنده ٔ بلافصل . (منتهی الارب ). باران پیوسته . || گوسپند و کبوتر که اهلی باشد. کبوتر دست آموز. (ناظم الاط
دأجلغتنامه دهخدادأج . [ دَ ] (ع مص ) سخت به دم درکشیدن آب را. || اندک اندک خوردن . (از لغات اضدادست ). (آنندراج ). || ذبح کردن . || پاره کردن مشک و دمیدن در وی . (آنندراج ).
داجیلغتنامه دهخداداجی . (ع ص ، اِ) داج . تاریک . داجیة. || عیش خفیض . (از اقرب الموارد). عیش پست و دون . (ناظم الاطباء). داجیة.
داجةلغتنامه دهخداداجة.[ ج َ / داج ْ ج َ ] (ع اِ) پس روان لشکر. (منتهی الارب ). تُباع عسکر. (از اقرب الموارد). || چیز اندک و حقیر از حاجت ، یا حاجة. داجة از اتباع است و منه الحدی
داجونلغتنامه دهخداداجون . (اِخ ) بت مشهور و معروفی بود که فلسطینیان او را در غزه (داود 16: 23) و دراشدود (اول سموئیل 5: 1-3) و در بیت داجون حدود یهودا (یوشع 15:41) و در بیت داجون
داجنةلغتنامه دهخداداجنة. [ ج ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث داجن . || باران نیکوبارنده ٔ بلافصل . (منتهی الارب ). باران پیوسته . || گوسپند و کبوتر که اهلی باشد. کبوتر دست آموز. (ناظم الاط