داتملغتنامه دهخداداتم . [ ت َ م َ ] (اِخ ) (از واژه ٔ دات به معنی قانون ، داد) نام سرداری از سرداران کورش کبیر. (ایران باستان ص 273 و 274).
داتمسلغتنامه دهخداداتمس . [ ت َ م َ ] (اِخ ) صورت یونانی کلمه ٔ داتم . رجوع به داتم شود. (فرهنگ ایران باستان ).
داتمسلغتنامه دهخداداتمس . [ ت َ م َ ] (اِخ ) صورت یونانی کلمه ٔ داتم . رجوع به داتم شود. (فرهنگ ایران باستان ).
دائمدیکشنری عربی به فارسیپاک نشدني , محو نشدني , ماندگار , ثابت , مادام العمري , براي تمام عمر , برابر يک عمر , پايدار , ابدي , ماندني , سير داءمي