دابونتنلغتنامه دهخدادابونتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به زبان زند و پازند، به معنی دادن باشد که مقابل گرفتن است . (از برهان ) .
دابوانلغتنامه دهخدادابوان . (اِخ ) نام خاندان دابویه به مازندران . رجوع به سفرنامه ٔرابینو بخش انگلیسی ص 132 و 134 و 146 و 152 شود.
داونانتلغتنامه دهخداداونانت . [ وِ ] (اِخ ) سر ویلیام داونانت از شعراء انگلیس است . در 1605 بزاده و در 1666 م . درگذشته است و اشعار بسیار دارد. || پسر وی چارلز داونانت در امور سیاس
داونتریلغتنامه دهخداداونتری . [ وِ ](اِخ ) نام قصبه ای به ایالت نورتاپمتون و در بیست هزارگزی شمال غربی آن به انگلیس . (قاموس الاعلام ترکی ).
دابوانلغتنامه دهخدادابوان . (اِخ ) نام خاندان دابویه به مازندران . رجوع به سفرنامه ٔرابینو بخش انگلیسی ص 132 و 134 و 146 و 152 شود.
داونانتلغتنامه دهخداداونانت . [ وِ ] (اِخ ) سر ویلیام داونانت از شعراء انگلیس است . در 1605 بزاده و در 1666 م . درگذشته است و اشعار بسیار دارد. || پسر وی چارلز داونانت در امور سیاس