دائم السفرلغتنامه دهخدادائم السفر. [ ءِ مُس ْ س َ ف َ ] (ع ص مرکب ) مسفار، قلقال ، که پیوسته در سفر باشد. || (در اصطلاح فقه ) از عناوین مستثنی شده ٔ از حکم وجوب قصر (نماز).
دائم الطهارةلغتنامه دهخدادائم الطهارة. [ ءِ مُطْ طَ رَ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته با طهارت بود. که همه گاه پاکیزگی پیش گیرد.
دائم التزایدلغتنامه دهخدادائم التزاید. [ ءِ مُت ْ ت َی ُ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته فزونی گیرد. روزافزون .
دائم الحیضلغتنامه دهخدادائم الحیض . [ ءِ مُل ْ ح َ ] (ع ص مرکب ) پیوسته بی نماز (زن ).که همه وقت عادت ببیند. که عادت از وی منفک نشود.
مراحل گزینلغتنامه دهخدامراحل گزین . [ م َ ح ِ گ ُ ] (نف مرکب ) کنایه از دائم السفرو کثیرالسفر که از منزلی به منزلی رود : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین .نظامی .
قلقاللغتنامه دهخداقلقال . [ ق َ ] (ع اِمص ) جنبش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم است قلقلة را. (منتهی الارب ). || (ص ) مسفار بمعنی دائم السفر و عبارت لسان چنین است : رجل قلق
مسفارلغتنامه دهخدامسفار. [ م ِ ] (ع ص ) کثیرالاسفار. (اقرب الموارد). قلقال . کثیرالسفر. دائم السفر. آن که دائما در سفر باشد. || شترماده ٔ قوی و توانا. (از اقرب الموارد).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حاجب ملقب به مهذب الدین . ابن ابی اصیبعه آرد (ج 2 ص 181 ببعد): وی طبیبی مشهور و در صناعت خویش فاضل و در علوم ریاضی متقن و در ادب و ع
ابوحنیفهلغتنامه دهخداابوحنیفه . [ اَ ح َ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه یا نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان یا طاوس بن هرمز، امام فقیه کوفی مولی تیم اﷲبن ثعلبه . ابن الند