دائم الطهارةلغتنامه دهخدادائم الطهارة. [ ءِ مُطْ طَ رَ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته با طهارت بود. که همه گاه پاکیزگی پیش گیرد.
دائم السفرلغتنامه دهخدادائم السفر. [ ءِ مُس ْ س َ ف َ ] (ع ص مرکب ) مسفار، قلقال ، که پیوسته در سفر باشد. || (در اصطلاح فقه ) از عناوین مستثنی شده ٔ از حکم وجوب قصر (نماز).
دائم التزایدلغتنامه دهخدادائم التزاید. [ ءِ مُت ْ ت َی ُ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته فزونی گیرد. روزافزون .
دائم الحیضلغتنامه دهخدادائم الحیض . [ ءِ مُل ْ ح َ ] (ع ص مرکب ) پیوسته بی نماز (زن ).که همه وقت عادت ببیند. که عادت از وی منفک نشود.
ایزونلغتنامه دهخداایزون . (اِ) معرب یونانی «ائیزون ». همیشک . (فرهنگ فارسی معین ). لغت یونانی و به معنی دائم الحیاة و به عربی حی العالم و بفارسی همیشه بهار نامند. از جمله ٔ ریاحی
اسامةلغتنامه دهخدااسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب ق
دائم الطهارةلغتنامه دهخدادائم الطهارة. [ ءِ مُطْ طَ رَ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته با طهارت بود. که همه گاه پاکیزگی پیش گیرد.
دائم السفرلغتنامه دهخدادائم السفر. [ ءِ مُس ْ س َ ف َ ] (ع ص مرکب ) مسفار، قلقال ، که پیوسته در سفر باشد. || (در اصطلاح فقه ) از عناوین مستثنی شده ٔ از حکم وجوب قصر (نماز).