دائمادیکشنری فارسی به انگلیسیconsistently, constantly, continually, permanently, perpetually, regularly
دائماًلغتنامه دهخدادائماً. [ ءِ مَن ْ ] (ع ق ) دائم . همیشه . پیوسته . مدام . (آنندراج ) : و دائماً از آن زمان که توجه بخدمت ایشان کردم در خاطر من این بود که در بخارا اول بخدمت ای
يَظْلَلْنَفرهنگ واژگان قرآندائماً مي شوند- مي مانند (از افعال ناقصه است که معني اش با عبارت بعدش کامل مي گردد.عبارت "فَيَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَىٰ ظَهْرِهِ " يعني : به روى آب ساكن و بىحرك
دائماًلغتنامه دهخدادائماً. [ ءِ مَن ْ ] (ع ق ) دائم . همیشه . پیوسته . مدام . (آنندراج ) : و دائماً از آن زمان که توجه بخدمت ایشان کردم در خاطر من این بود که در بخارا اول بخدمت ای
ظَلَّفرهنگ واژگان قرآندائماً بود(از افعال ناقصه است که معني اش با عبارت بعدش کامل مي گردد. "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً" :)