زبانلغتنامه دهخدازبان . [ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی لسان گویند و بضم اول هم درست است . (برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و
خیطیلغتنامه دهخداخیطی . [ خ َ طا ] (ع اِ) گله ٔ شترمرغ . || گروه ملخ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم خیطی . قاضی بخارا. وی پس از عزل بسال 208 هَ . ق . در طوس فرمان یافت .
مبترلغتنامه دهخدامبتر. [ م ُ ب َت ْ ت َ ] (ع ص ) دم بریده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مقطوع و ناقص . (ناظم الاطباء). بریده . ناتمام چون : کتاب مبتر، نامه ٔ بریده . ن