خیالاتلغتنامه دهخداخیالات . [ خ َ / خیا ](ع اِ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات . مصورات . (ناظم الاطباء). ج ِ خیال . (یادداشت مؤلف ) : من چون زخیالات بری گشته ام آری باشد ز خیا
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت ب
خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت ب