خَالِدُونَفرهنگ واژگان قرآنجاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خالدونیونلغتنامه دهخداخالدونیون . [ ل ِ ] (اِ) عروق الصفر . (تذکره ٔ اولی الالباب ضریر انطاکی ص 139).
خَالِدِينَفرهنگ واژگان قرآنجاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خَالِدَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو جاودانه - دو ديرپا (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خَامِدُونَفرهنگ واژگان قرآنخاموش و بي حرکتها( از خمود است ، که به معناي سکون و خاموشي از سر و صدا و جنب و جوش است )
خالدونیونلغتنامه دهخداخالدونیون . [ ل ِ ] (اِ) عروق الصفر . (تذکره ٔ اولی الالباب ضریر انطاکی ص 139).
مطهرةلغتنامه دهخدامطهرة. [ م ُ طَهَْ هََ رَ ] (ع ص ) پاک و پاکیزه . (از ناظم الاطباء). پاکیزه . (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 104) : و لهم فیها ازواج مطهرة و هم فیها خالدون . (قرآن 25/2
دواءالخطاطیفلغتنامه دهخدادواءالخطاطیف . [ دَ ئُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح داروسازی ) شیوینثا. (یادداشت مؤلف ). خالدونیون است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع ب
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (ع ص ) جاودان . جاودانه . (مهذب الاسماء). همیشه و جاودان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاینده . برجای . ج ، خالدین ، خالدون .
احصاء اسماء الهیهلغتنامه دهخدااحصاء اسماء الهیه . [ اِ ءِ اَ ءِ اِ لا هی ی َ / ی ِ ](ترکیب اضافی ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: هو التحقق بها فی الحضرة الوحدیة بالفناء عن الرّسوم الخلقیه