خَالِدَيْنِفرهنگ واژگان قرآندو جاودانه - دو ديرپا (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خَالِدِينَفرهنگ واژگان قرآنجاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خَالِدُونَفرهنگ واژگان قرآنجاودانه ها - ديرپايان (خلود به معناي برائت و دوري هر چيز از در معرض فساد بودن و باقي ماندنش بر صفت و حالتي است که دارد ، عرب هر چيزي را که زود فاسد نميشود با ک
خَالِفِينَفرهنگ واژگان قرآنمخالفين (در جمله "فَـﭑقْعُدُواْ مَعَ ﭐلْخَالِفِينَ ":مقصود از خالفين آن افرادي هستند که طبعا از امر جهاد متخلفند ، و بايد هم باشند ، مانند زنان و کودکان و بيمار
خَامِدِينَفرهنگ واژگان قرآنخاموش و بي حرکتها( از خمود است ، که به معناي سکون و خاموشي از سر و صدا و جنب و جوش است )
نَّصِيرٍفرهنگ واژگان قرآنهميشه ياري دهنده - بسيار ياري دهنده (در عبارت "خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا "فرق بين ولي و نصير اين است که : ولي هر کس عبارت است از کسي که تمامي ک
خَالِفِينَفرهنگ واژگان قرآنمخالفين (در جمله "فَـﭑقْعُدُواْ مَعَ ﭐلْخَالِفِينَ ":مقصود از خالفين آن افرادي هستند که طبعا از امر جهاد متخلفند ، و بايد هم باشند ، مانند زنان و کودکان و بيمار
خالدونیونلغتنامه دهخداخالدونیون . [ ل ِ ] (اِ) عروق الصفر . (تذکره ٔ اولی الالباب ضریر انطاکی ص 139).
خالدینکلغتنامه دهخداخالدینک . [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین . واقع در 30 هزارگزی شمال باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی . تعداد سکنه ٔآن