خوفتنلغتنامه دهخداخوفتن . [ ت َ ] (مص ) خفتن . خوابیدن : مردم آن محلت بمرد و زن و اطفال التجا باز جامع آوردند وسه شبان روز نخوفتند. (المضاف الی بدایع الازمان ).
خوفناکفرهنگ مترادف و متضادبیمناک، ترسآور، ترسناک، خوفناک، دهشتآور، دهشتناک، رعبآور، رعبانگیز، سهمناک، مخوف، مهیل، هولانگیز، مهیب، وحشتانگیز، وحشتناک، وهمناک، هراسانگیز، هراسناک، هولناک