خوش و بشلغتنامه دهخداخوش و بش . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ادای احترام بمهمان بگفتار و پرسش . هش و بش عربی . (یادداشت مؤلف ).
خوش و بش کردنلغتنامه دهخداخوش وبش کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمد گفتن . احوال پرسیدن . (یادداشت مؤلف ).
بشلغتنامه دهخدابش . [ ب َ ش ش ] (ع ص ) باش ّ. بشوش . بشاش . (اقرب الموارد). رجوع به صفات مذکور شود. شادکام و خرم و گشاده روی . (از برهان ). گشاده روی . (از اقرب الموارد). تازه