خوش فهملغتنامه دهخداخوش فهم . [ خوَش ْ / خُش ْ ف َ ] (ص مرکب )بافهم . با فهم صحیح . زودیاب . نیک و تیز در ادراک .
خوش فهمیلغتنامه دهخداخوش فهمی . [ خوَش ْ / خُش ْ ف َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش فهم و نیکواندیشه . نیکوفهمی .
خوش فهمیلغتنامه دهخداخوش فهمی . [ خوَش ْ / خُش ْ ف َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش فهم و نیکواندیشه . نیکوفهمی .
جودتلغتنامه دهخداجودت . [ ج َ / جُو دَ ] (از ع ، مص ) نیک بودن . خوب شدن . نیکو گشتن . || (اِمص ) نیکویی . خوبی . (فرهنگ فارسی معین ). نیکی . (غیاث اللغات ).- جودت ذهن ؛ تیزهوش