خوش کلاملغتنامه دهخداخوش کلام . [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ ] (ص مرکب ) خوش سخن . خوش گفتار. طرف الحدیث . مقابل بدکلام : فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست سی غلام ترک دادش خوش لقا و خوش کل
خوشزبانفرهنگ مترادف و متضادخوشبیان، خوشکلام، خوشگفتار، شیرینزبان، خوشگو، شیرینبیان، شیرینسخن، شیرینکلام ≠ بدزبان
خوشسخنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشبیان، خوشکلام، خوشگفتار، خوشگو، شیرینسخن ≠ بدسخن، بددهن، بدکلام ۲. سخنور
خوشصحبتفرهنگ مترادف و متضادخوشزبان، خوشسخن، خوشکلام، خوشگفتار، خوشمحضر، شیرینزبان، شیرینگفتار، شیرینکلام، نیکمحضر، نیکوبیان ≠ بدصحبت