خوشخوراکفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکمپرست، نوشخوار، خوشخواره، خوشخوار ≠ بدخوراک ۲. پرخور، پرخوراک، خوشاشتها، شکمو ≠ کمخوراک
خوش خوراکلغتنامه دهخداخوش خوراک . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] (ص مرکب ) لذیذ. بامزه . خوشمزه . خوش طعم . خوشخور. || آنکه غذاهای نکو خورد. آنکه غذاهای لذیذ خورد. (از ناظم الاطباء): خ
خوش خوراکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویژگی کسی که خوب غذا میخورد یا غذاهای خوب میخورد.۲. ویژگی خوراک لذیذ و خوشمزه.
دولفین سرپوزهای خوشخوراکCephalorhynchus eutropiaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان که شکم و آرواره و پهلوها و قسمت قدامی پشتش سفید و باقی بدن سیاه است