۱. دلپسند.
۲. شاد؛ شادمان.
۳. گوارا؛ مطبوع: آب خوش.
۴. [قدیمی] سرسبز؛ خرم: ◻︎ گل همین پنج روز و شش باشد / واین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی: ۵۴).
۵. [قدیمی] خوب؛ نیک.
۶. [قدیمی] زیبا.
۷. [قدیمی] آسوده.
〈 خوش بودن: (مصدر لازم)
۱. خوشحال بودن.
۲. آسوده بودن؛ آسایش داشتن.
〈 خوشخوش: (قید) ‹خوشخوشک› [مجاز]
۱. از روی خوشی.
۲. کمکم؛ بهتدریج؛ با درنگ و تٲنی.
۱. خوب، نیکو، نیک ≠ بد
۲. خشنود، خوشحال، خوشدل، شاد، شادمان، مبتهج، مسرور ≠ ناخوش، ناشاد
۳. باصفا، خرم، مصفا، نزه ≠ بیصفا، بیطراوت
۴. شیرین، نغز
۵. آسوده، بیخیال، سرحال، مرفه ≠ ناآسوده
۶. مهنا
۷. بدیع، زیبا
۸. بوسه، ماچ
۹. قبله
breezy, carefree, happy, jocund, pleasant