خوردگی موضعیlocalized corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در محلهای ناپیوسته و موضعی به وجود میآید
تَرَکخوردگی خوردگی ـ تنشیstress-corrosion cracking, SCCواژههای مصوب فرهنگستانترکخوردگی فلز یا آلیاژ براثر فرایندهای همزمان خوردگی و تنش کششی باقیمانده
تَرَکخوردگی خوردگی ـ تنشی کلریدchloride-induced stress-corrosion cracking, CISCCواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی ناشی از پیل غلظتی کلرید که در صورت وجود توأمان تنش کششی و محلول کلریدی رخ میدهد
تَرَکخوردگی خوردگی ـ تنشی مرزدانهایintergranular stress-corrosion cracking, IGSCCواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی که در امتداد مرز دانهها پیش میرود
خوردگیلغتنامه دهخداخوردگی . [ خوَرْ / خُرْدَ / دِ ] (حامص ) کوچکی . صغیری . خردگی : نگاه کن که بقا را چگونه می کوشدبخوردگی منگر دانه ٔ سپندان را. ناصرخسرو. || ازبین
خوردیلغتنامه دهخداخوردی . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) غذاهای آبدار. شوربا. (ناظم الاطباء). مرقه . (السامی فی الاسامی ). شورباج . آبگوشت . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر دوان عاشقان بی مزه اندغاب گشته ، چو... خوردی . ا
خوردگی موضعی شارشیflow-induced localized corrosion, FILCواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی شارشی که در نتیجۀ آشفتگی جریان و تغییرات سریع سرعت سیال پدید میآید
پیل خوردگی موضعیlocal corrosion cellواژههای مصوب فرهنگستانپیل برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی که بر روی سطح فلز به وجود میآید و پیدایش آن به دلیل اختلاف پتانسیل الکتریکی بین نواحی مجاور است
خوردگی دکمهایtuberculationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی که در آن یک برآمدگی زگیلمانند بر روی سطح ایجاد میشود
خوردگی نایکنواختnonuniform corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی که در نواحی کوچک فلز به وجود میآید
خوردگی حفرهایpitting 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی در سطح فلز که بهصورت نقطه یا حفره ظاهر میشود
خوردگی لایهایlayer corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی موضعی بهصورت لایههای نازک موازی در سطح فلز
خوردگی شیاریcrevice corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی موضعی که ممکن است در یک شکاف کوچک به دلیل ایجاد پیل غلظتی پدید آید
خوردگیلغتنامه دهخداخوردگی . [ خوَرْ / خُرْدَ / دِ ] (حامص ) کوچکی . صغیری . خردگی : نگاه کن که بقا را چگونه می کوشدبخوردگی منگر دانه ٔ سپندان را. ناصرخسرو. || ازبین
خوردگیcorrosionواژههای مصوب فرهنگستانواکنش شیمیایی یا برقشیمیایی بین فلز و محیط که به زوال فلز و خواص آن منجر میشود
دست خوردگیلغتنامه دهخدادست خوردگی . [ دَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست خورده . دست خورده بودن . رجوع به دست خورده و دست خوردن شود.
دست نخوردگیلغتنامه دهخدادست نخوردگی . [ دَ ن َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست نخورده . سلامت . || بکری .
دل بهم خوردگیلغتنامه دهخدادل بهم خوردگی .[ دِ ب ِ هََ خوَر / خُر دَ / دِ ] (حامص مرکب ) استفراغ . شکوفه . اشکوفه . تهوع . (یادداشت مرحوم دهخدا).
پیچ خوردگیلغتنامه دهخداپیچ خوردگی . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پیچ خورده . رجوع به پیچ خورده شود.