خورجینلغتنامه دهخداخورجین . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) دو کیسه که از طرفی بهم یکی شده باشد. دو جوال که نیمی از دهانه ٔ هر دو را بهم دوزند. بارجامه . باردان . (یادداشت مؤلف ) : یار تو خورجین تست و کیسه ات .مولوی .</p
خورجینsiliqua/ siliqueواژههای مصوب فرهنگستانمیوۀ خشک شکوفا شبیه به خورجینک، با این تفاوت که بلند و باریک است
خورزنلغتنامه دهخداخورزن . [ خُرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، کنار راه مالرو اقداش بالا به نصرآباد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 514 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات .شغل اهالی زراعت
خورزنلغتنامه دهخداخورزن . [ خُرْ زَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 15هزارگزی راه شوسه ٔ خمین به اراک . این دهکده کوهستانی و سردسیر با 309 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بن
خورزینلغتنامه دهخداخورزین . [ خُرْ ] (اِخ ) شهری است که مسیح نبوت تهدیدآمیز درباره ٔ آن و کفر ناحوم و بیت صیدا فرمود. روبینصن گمان دارد که خورزین در نزدیکی تل حوم بوده است و دیگران در نزد کرازه اش دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس ).
حکبه خورجینلغتنامه دهخداحکبه خورجین . [ ح َ ب َ / ب ِ خوَرْ / خُرْ ](اِ مرکب ) دو حکبه ٔ بهم پیوسته خرد یا بزرگ که بر دو سوی اسپ و استر و جز آن یا بر دو سوی پشت و پیش یک دوش آدمی آویخته شود. و در آن مایحتاج نهند. تلی .
خورجینهلغتنامه دهخداخورجینه . [ خوَرْ / خُرْ ن َ / ن ِ ] (اِ) خورجین . (یادداشت مؤلف ). || خورجین کوچک که انسانها نیز آنرا حمل می کنند.
خورجینکsiliculaواژههای مصوب فرهنگستانمیوۀ خشک شکوفای غالباً تخت، حاصل دو برچۀ بههمپیوسته که با یک جدار کاذب به دو خانه تقسیم میشود
حکبه خورجینلغتنامه دهخداحکبه خورجین . [ ح َ ب َ / ب ِ خوَرْ / خُرْ ](اِ مرکب ) دو حکبه ٔ بهم پیوسته خرد یا بزرگ که بر دو سوی اسپ و استر و جز آن یا بر دو سوی پشت و پیش یک دوش آدمی آویخته شود. و در آن مایحتاج نهند. تلی .
خورجینهلغتنامه دهخداخورجینه . [ خوَرْ / خُرْ ن َ / ن ِ ] (اِ) خورجین . (یادداشت مؤلف ). || خورجین کوچک که انسانها نیز آنرا حمل می کنند.
خورجینکsiliculaواژههای مصوب فرهنگستانمیوۀ خشک شکوفای غالباً تخت، حاصل دو برچۀ بههمپیوسته که با یک جدار کاذب به دو خانه تقسیم میشود
حکبه خورجینلغتنامه دهخداحکبه خورجین . [ ح َ ب َ / ب ِ خوَرْ / خُرْ ](اِ مرکب ) دو حکبه ٔ بهم پیوسته خرد یا بزرگ که بر دو سوی اسپ و استر و جز آن یا بر دو سوی پشت و پیش یک دوش آدمی آویخته شود. و در آن مایحتاج نهند. تلی .