شستنلغتنامه دهخداشستن . [ ش ُ ت َ ] (مص ) پاک کردن با آب و پاکیزه کردن و غسل دادن . رفع کثافت با آب نمودن . (ناظم الاطباء). شستشوی . مصدر دوم (اسم مصدر) غیر مستعمل آن شویش است .
لیف زدنلغتنامه دهخدالیف زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) با لیف و صابون خود را شستن . لیف و صابون زدن . با لیف شوخ ستردن از تن در حمام و توسعاً با کیسه ٔ از چلوار و صابون تمام تن را در ح
دهنلغتنامه دهخدادهن . [ دَ هََ ] (اِ) مخفف دهان . دهان و فم . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ فم است و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل ؛ و تنگ حوصله ، تن