خودگیرشautoignition/ auto-ignition, automatic ignition, self-ignition 1, spontaneous ignitionواژههای مصوب فرهنگستانگیرش خودبهخود مخلوط سوخت و هوا در سیلندر موتورهای درونسوز، ناشی از گرمای حاصل از تراکم بسیار یا وجود کربن داغ
خودگیرندهautoreceptorواژههای مصوب فرهنگستانگیرندهای پیشهمایهای که میزان آزادسازی عصب میانجی خود را واپایش میکند
مستفضللغتنامه دهخدامستفضل . [ م ُ ت َ ض ِ ](ع ص ) نعت فاعلی از استفضال . باقی گذارنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فزونی خواهنده . (از منتهی الارب ). چیزی را ا
کملغتنامه دهخداکم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر.