خودبینیفرهنگ مترادف و متضادتکبر، خودخواهی، خودستایی، خودپسندی، خویشتنبینی، غرور، کبر، خودنگری، نخوت ≠ افتادگی، فروتنی
خودبینیلغتنامه دهخداخودبینی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) انانیت . عُجب . خویشتن بینی . پندار. (یادداشت مؤلف ). تکبر. غرور. (ناظم الاطباء) : زخم بلا مرهم خودبینی است تلخی می مای
خودبینفرهنگ مترادف و متضادخودپسند، خودنگر، خویشتنبین، خودخواه، متفرعن، متکبر، مدمغ، معجب، مغرور ≠ متواضع