خودآراییلغتنامه دهخداخودآرایی . [ خوَدْ / خُدْ ] (حامص مرکب ) آرایش خود. تحلیه ٔ خود. زیورآرایی خود. تزیّن . بَزَک . (یادداشت بخط مؤلف ). || کبر. غرور. نخوت . نمایش خود.
خودراییفرهنگ مترادف و متضاداستبداد رای، خودخواهی، خودسری، خودکامگی، دیکتاتورمنشی، دیکتاتوری، ستیهندگی ≠ دموکراتمنشی
تصنعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خودآرایی کردن.۲. خود را بهحالتی متکلفانه وانمود کردن؛ ظاهرسازی کردن.