خوبةلغتنامه دهخداخوبة. [ خ َ ب َ ] (ع اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ). یقال : اصابتنا خوبة || (ص ، اِ) زمین باران نارسیده میان دو پاره ٔ زمین باران رسیده . || زمین بی علف و گیاه
خطبةدیکشنری عربی به فارسیرجز خواني , باصداي بلند نطق کردن , نصيحت , موعظه , وعظ , خطبه , خطابه , اندرز , گفتار , وابسته بموعظه , موعظه کردن