خوبرو، خوبروفرهنگ مترادف و متضادپریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو ≠ زشترو
خوبرویلغتنامه دهخداخوبروی . (ص مرکب ) جمیل . آنکه چهره اش نیکو باشد. خوش صورت . زیبا. خوشگل . (ناظم الاطباء). صبیح . نیکوروی . خوش سیما. خوب رخسار. (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خوبرو
خودرو پیشروlead vehicleواژههای مصوب فرهنگستانخودروی که در جلوی تجهیزات عمرانی سیار یا خودروهایی با بار حجیم و بزرگ در راههای دوطرفه حرکت میکند تا خودروهای روبهرو را از خطر مقابل آگاه سازد
وسيمدیکشنری عربی به فارسیخوبرو , خوش ايند , خوش منظر , دلپذير , مطبوع , خوش قيافه , زيبا , سخاوتمندانه
beautifulدیکشنری انگلیسی به فارسیخوشگل، خوبرو، زیبا، قشنگ، خوب، عالی، شکیل، باصفا، خوش اندام، خوش روی، خوشرو، خوش منظر، فرخ
خوشقیافهفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوبرو، خوشترکیب، خوشسیما، خوشکل، زیبا، زیبارو، صبیح ≠ بدقیافه ۲. زیبااندام، خوشهیکل ≠ بدهیکل
خوشکلفرهنگ مترادف و متضادجمیل، خوبرو، خوشقیافه، خوشگل، دلربا، زیبارو، زیبا، صبیح، قشنگ، ماهرو، نکورو، نیکمنظر ≠ بدگل، زشت
خوشگل، خوشگلفرهنگ مترادف و متضادجمیل، خوبرو، خوشاندام، خوشقیافه، خوشکل، دلربا، رعنا، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، ظریف، قشنگ، ماهرو، ملوس، ملیح، نکورو، نیکمنظر، وجیه ≠ بدگل، زشت