خواهرکلغتنامه دهخداخواهرک . [ خوا / خا هََ رَ ] (اِ مصغر) خواهر کوچک . گاهی کنایه از خواهری است که طرف محبت بسیار شخص است . (یادداشت مؤلف ).
خواهرکشلغتنامه دهخداخواهرکش . [ خوا / خا هََ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ خواهر. آنکه خواهر خود را کشد. (یادداشت مؤلف ).
خواهرکوچکترگویش اصفهانی تکیه ای: dâdâkasle طاری: xox(-e) kas طامه ای: xâhkesli طرقی: xoh(-e) kas کشه ای: xox(-e) kas نطنزی: xâhârkesla
خواهرکشلغتنامه دهخداخواهرکش . [ خوا / خا هََ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ خواهر. آنکه خواهر خود را کشد. (یادداشت مؤلف ).
خواهرکوچکترگویش اصفهانی تکیه ای: dâdâkasle طاری: xox(-e) kas طامه ای: xâhkesli طرقی: xoh(-e) kas کشه ای: xox(-e) kas نطنزی: xâhârkesla