۱. قرائت کردن؛ مطالعه کردن.
۲. دعوت کردن به مهمانی.
۳. (مصدر لازم) آواز خواندن.
۴. تحصیل کردن؛ درس خواندن.
۵. کسی را صدا زدن.
۶. احضار کردن.
۷. فرا گرفتن؛ آموختن.
۸. (مصدر لازم) مطابق و هماهنگ بودن: این امضا با امضای او نمیخواند.
۹. [مجاز] دریافتن: از چشمهایش خواندم که غم بزرگی در دل دارد.
۱. تلاوت، قرائت
۲. تلاوت کردن، قرائت کردن، مطالعه کردن ≠ نوشتن، کتابت
۳. فرا خواندن
۴. نامیدن، نامگذاری کردن
۵. آواز خواندن، نغمهسرایی کردن، نغمهگری کردن
۶. زمزمه کردن
۷. درسخواندن، تحصیل کردن
۸. آموختن، یاد گرفتن
۹. طلبیدن، د
read, reading, sing, study, term