خواقینلغتنامه دهخداخواقین . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خاقان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خوابینلغتنامه دهخداخوابین . [ خ َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است در نواحی غور : امیر محمود از بست تاختن آورد بر جانب خوابین که ناحیتی است از غور پیوسته به بست و زمین داور. (تاریخ بیهقی )
تاشکندیلغتنامه دهخداتاشکندی . [ ک َ ] (اِخ ) طاشکندی . حافظ محمد تاشکندی سبط علی قوشجی . او راست : تاریخ طاشکندی در باب خواقین الازبکیه و تاریخ آل چنگیز. (کشف الظنون چ 2 استانبول ج
ابوالخیر شیبانیلغتنامه دهخداابوالخیر شیبانی . [ اَ بُل ْ خ َ رِ ش َ ] (اِخ ) (سلطان ابوالخیرخان ) ابن دولت شیخ بن ابراهیم اغلان بن پولادبن منگوتیموربن بداغول بن جوجی بوغا. از خواقین ازبک ا
اردوبالغلغتنامه دهخدااردوبالغ. [ اُ ل ِ ] (اِخ ) اردوبالیغ. موضعی است در بلاد مغولستان در کنار رود ارقون و نام اردوبالیغ را سپس بگردانیدند و ماووبالیغ گفتند. قراقورم : خواقینی که در
باتالغتنامه دهخداباتا. (اِخ ) نام یکی از دو کودک روستائی که از دسیسه ٔ اونک خان بر قتل چنگیزخان آگاه شد و به اطلاع وی رسانید. صاحب حبیب السیر آرد: اونک خان خاطر بر آن قرار داد ک