خواریفرهنگ مترادف و متضادپستی، تحقیر، حقارت، خضوع، خزیه، خزی، خفت، دونی، ذلت، زبونی، ضرع، فرومایگی، فلاکت، مذلت، مهانت، هوان ≠ عز
خواریلغتنامه دهخداخواری . [ خوا / خا ] (حامص ) پریشانی . حقارت . پستی .(ناظم الاطباء). ذُل ّ. ذِلّت . هَوان . هَون . مَذَلّت .ذِلْذِل . ذِلْذِلة. مقابل عز. خزی . حُقْریّت . حَقر.
خواریلغتنامه دهخداخواری . [ خوا / خا ] (ص نسبی )منسوب به خوار که شهری است در هیجده فرسخی ری و جمعی از علماء به این خاک منسوبند. (از انساب سمعانی ).
خواری بخشلغتنامه دهخداخواری بخش . [ خوا / خا ب َ] (نف مرکب ) مُهین . اهانت کننده . (یادداشت مؤلف ).
خواری بخشلغتنامه دهخداخواری بخش . [ خوا / خا ب َ] (نف مرکب ) مُهین . اهانت کننده . (یادداشت مؤلف ).
خواری پسندلغتنامه دهخداخواری پسند. [ خوا / خا پ َ س َ ] (نف مرکب ) قبول کننده ٔ خواری . کنایه از مردم پست و دون .
خواری پسندیلغتنامه دهخداخواری پسندی . [ خوا / خا پ َ س َ ] (حامص مرکب ) پستی . دون صفتی . (یادداشت مؤلف ).