خواب دیدهلغتنامه دهخداخواب دیده . [ خوا / خا دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بیننده ٔ رؤیا. (ناظم الاطباء). آنکه برؤیاچیزهایی را دیده است . (یادداشت مؤلف ) : من گنگ خواب دیده و عالم تما
خوابیده استگویش اصفهانی تکیه ای: behota طاری: behottaya طامه ای: viyote طرقی: behotta کشه ای: behotta نطنزی: vahotta
خوابیده بودمگویش اصفهانی تکیه ای: behotebâɂu(n) طاری: behottaboyu(n) طامه ای: viyotabeɹo(n) طرقی: behottaboyo(n) کشه ای: behotteboyo(n) نطنزی: vahottabiyo(n)
خوابیده بودیگویش اصفهانی تکیه ای: behotebâɂe طاری: behottaboye طامه ای: viyotabeɹe طرقی: behottaboye کشه ای: behotteboye نطنزی: vahottabiye
خوابیده بودگویش اصفهانی تکیه ای: behotebo طاری: behottabo طامه ای: viyotabo طرقی: behottabo کشه ای: behottebo نطنزی: vahottabo
تاب دیدهلغتنامه دهخداتاب دیده . [دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بریان . سوخته : پریشان شد چو مرغ تاب دیده که بود آن سهم را در خواب دیده .نظامی .
نوخواب دیدهلغتنامه دهخدانوخواب دیده . [ ن َ / نُو خوا / خا دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تازه بالغ. (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به خواب دیده شود.
تینابلغتنامه دهخداتیناب . (اِ) آنچه در خواب دیده میشود و به عربی رؤیا خوانند. (برهان ). رؤیا و آنچه در خواب بینند. (ناظم الاطباء). به معنی خواب که به عربی آن را رؤیا گویند. (غ
رؤیافرهنگ نامها(تلفظ: ro’yā) (عربی) خواب ، آنچه در خواب بینند ؛ (به مجاز) چهرهی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود .